خلاصه مقاله از فصلنامه رسانه - مطالعه تحلیلی سبک زندگی
به نام خداوند بخشنده مهربان
🔺️ خلاصهای از مقاله "مطالعه تحلیلی سبک زندگی مصرفگرا از طریق سه فیلم مربوط به دهههای ۶۰ و ۸۰ شمسی"
نویسنده این مقاله زندگی مصرفگرایی و ایدئولوژیهای مرتبط با آن را با تحلیل سه فیلمسینمایی ساخته شده در دهههای ۶۰ و ۸۰ بررسی میکند. این سه فیلم ژانر اجتماعی داشته و به سبک زندگی مصرفگرا میپردازد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی نهتنها در ساختار سیاسی بلکه در حوزههای مختلف تغییرات اساسی رخ داد. مفاهیم و معانی ایدئولوژیک و نگرش و اندیشهها دگرگون شد. اکثریت مردم تمایل به کمک و یاریرساندن به اقشار ضعیف جامعه را داشتند؛ متصور بودند اسلام به مفهوم واقعی در حال اجرا میباشد. در کنار این همیاری تمایل به نفی نمادهای غربی و استکبار در بین افراد جامعه دیده میشد.
سبک زندگی را میتوان الگوی مصرف، نحوه صحبت کردن، استفاده از کلمات و واژهها، آنچه به عنوان اخلاق در رفتار و گفتار افراد جامعه دیده میشود، ارزشهای سیاسی، شکل و نحوه گذراندن اوقات فراغت و تفریح افراد جامعه نامید. سبک زندگی بخشی از حیات اجتماعی بشر است و وقایع مختلف در سطح جامعه مانند رویدادهای سیاسی و اقتصادی بر سبک زندگی تاثیر میگذارند و تغییرات بنیادین در ایدئولوژی و اندیشه افراد به وجود میآید.
سبک زندگی
سبک زندگی یا همان lifestyle به نحوه زندگی کردن فرد اشاره دارد و در معنای لغوی چگونه رفتار کردن، چگونه زیستن و تجربه کردن است. در این مقاله با استناد به نظریات تعدادی از اندیشمندان رفتارها و نگرشهای مرتبط توضیح و به تحلیل آنها پرداخته شده است.
"ماکس وبر" با تعریف موقعیت منزلتی و گروههای منزلتی به نحوه زندگی کردن طبقات گوناگون در جامعه پرداخته است.
"ماکس وبر": تنها با تعاریف اقتصادی نمیتوان شرایط شکلگیری گروههای اجتماعی را تعریف کرد. به همین دلیل او مفهوم موقعیت منزلتی را مطرح نمود. موقعیت منزلتی به ارزیابی مثبت و منفی حیثیت اجتماعی اشاره دارد و گروههای منزلتی شامل افرادی هستند که حیثیت یکسانی در نظام منزلتی دارند و برخلاف طبقات نوعی جماعت بهشمار میآیند.
"بندیکس": ویژگی گروههای منزلتی این است که بین خود فاصله ایجاد کرده و برای مراودات اجتماعی، مراوداتی که تابع مقاصد اقتصادی نباشند، قیدوبندهایی را لحاظ میکنند. هر فرد باید از کسانی که موقعیتهای منزلتی پایینتری دارد فاصله اجتماعی بگیرد.
"زیمل" سبک زندگی را بنابر "مصرف" در شهرهای مدرن بررسی و معنا کرده است. "نظریه مصرف" او پیرامون شهر و شهرنشینی میباشد. "زیمل" مصرف کردن و سبک زندگی را راهی برای معرفی فرد در رابطه با دیگران - کل جمعیت کلانشهر - میداند. همچنین دایره مصرف را تا مُد گسترش داده و برای مُد همانند مصرف کارکرد هویتبخشی قائل است. مُد را نمادی برای تمایز طبقاتی میداند که از یک جهت اعلام تمایل افراد برای متمایز شدن از دیگران است - شیوهای برای بیان هویت فردی و خواست فردیت - و از جهت دیگر سبب همبستگی گروهی و تقویت انسجام
اجتماعی - طبقاتی میشود، این یعنی احساس با دیگران بودن در فرد تقویت میگردد. سبک زندگی در نظر "زیمل" واقعیت بخشیدن به تصورات و ذهنیات در قالب اشکال متعارف و شناخته شده اجتماعی است.
"وبلن" از دریچه رقابت سبک زندگی را معنا میکند. در شهرنشینی نشان دادن ثروت با مصرف خودنمایانه صورت میپذیرد و به این وسیله طبقات مرفه جامعه به اقتداری هنجارگونه دستیافته و تبدیل به الگویی برای جامعه میگردند. هر طبقه میتواند سبک زندگی طبقه بالاتر از خود را الگو قرار دهد. اعضای هر طبقه میکوشند تا با سرمشق قشر بالاتر از خود زندگی کند.
"وبلن" مُد را هم از دریچه رقابت مینگرد و به کمک انگیزشهای اجتماعی مُد را رفتار رقابتآمیز معرفی میکند. او مُد را مختص به طبقه بالایی میداند که نشان میدهد برای کسب درآمد مجبور به کار کردن نیست؛ البته مُد در سطح جامعه توسعه مییابد و طبقات پایین جامعه آن را تقلید میکنند. نکته قابل توجه این که طبقات بالا برای حفظ موقعیت اجتماعی و نشان دادن بهروز بودن خود صورتهایی جدید و جدیدتری از الگوی مصرف میآفرینند تا جایگاه مرفه و مسلط خود را نشان دهند.
در میان نظریهپردازان "بوردیو" نگرش جدیدی به مفهوم سبک زندگی دارد. "بوردیو" عرصه حیات اجتماعی را میدانی میداند که در آن افراد برای رسیدن به سرمایههای بیشتر با هدف سلطه و داشتن قدرت تلاش میکنند. طبقات مسلط با توجه به داشتن سرمایه و قدرت سعی در بازتولید خود دارند. او معتقد است طبقات و گروههای اجتماعی دارای مَنشهای گوناگونی هستند که این تفاوت در مصرفشان دیده میشود. او کارگران را مثال میزند که با وجود استطاعت مالی همچنان غذاهای سنگین، حجیم و چرب را انتخاب میکنند و در تهیه غذا میانهای با غذاهای انتخابی طبقه بورژوازی ندارند. علیرغم حذف موانع در قبال حرکت کالا، مصرف از یک نظم پنهان تبعیت کرده و مَنش را کنترل مینماید.
"بوردیو" ذائقه و سلیقه را جهتدهنده مصرف تعریف میکند که با جهتگیری مصرف، سبکهای زندگی شکل میگیرند.
طبقهبندی گروههای اجتماعی بر پایه دارایی و سرمایه اقتصادی و فرهنگی:
۱- اقشار با سرمایه اقتصادی زیاد
۲- اقشار با سرمایه اقتصادی کم
۳- اقشار با سرمایه فرهنگی زیاد
۴- اقشار با سرمایه فرهنگی کم
و ترکیبی از این تقسیمبندیها ...
با این تعبیر میزان بهرهمندی هر طبقه از هر نوع سرمایه در سبک زندگی آن طبقه تأثیرگذار است.
دیگر اندیشمندان همانند آلفرد آدلر، کلاکهون، ویلیام لیزر تعاریف و تعابیر دیگری برای "سبک زندگی" دارند، "سبک زندگی" یعنی:
* کلیت بیهمتا و فردی زندگی که همه فرآیندهای عمومی زندگی ذیل آن قرار دارند.
* مجموعهها یا الگوهای خودآگاه و دقیقاً توسعهیافته ترجیحات فردی در رفتار شخصی مصرفکننده.
* طرز مشخص یا متمایز زندگی کردن گروهی از مردم.
* الگوی برآمده از ارزشها و باورهای مشترک یک گروه یا جامعه که به صورت رفتارهای مشترک ظاهر میشود.
محمدرضا رسولی در بحث گونهشناسی سبک زندگی، سه گونه برای سبک زندگی تعریف میکند:
* سبک زندگی مدرن / سنتی
• تمایل به برخورداری و استفاده از عناصر مدرن و نو در زندگی.
• شیوههای انتخاب برای گذران زندگی، طرز رفتار و عادات و روابط اجتماعی مبتنیبر الگوهای جامعه سنتی است.
* سبک زندگی مبتنی بر گروههای طبقاتی / منزلتی
• به تمام طبقات اجتماع و مولفههای هر یک از آنها توجه دارد. (طبقات مرفه، متوسط و پایین)
* سبک زندگی مبتنی بر مصرف کالا
• به دو گونه مصرف فرهنگی و اقتصادی تقسیم میشود؛
- مصرف کالاهای فرهنگی و یا پرداختن به فعالیتهای فرهنگی و هنری مد نظر میباشد.
- مصرف کالاهای دارای ارزش اقتصادی و منزلتی مورد توجه است.
با جمعبندی تعاریف میتوان ویژگیهایی برای "سبک زندگی" ارائه کرد:
• الگوی رفتاری زندگی فردی - جمعی است.
• الگوی رفتاری تمایزبخش است و به ایجاد تمایز فرد از دیگران کمک میکند.
• میتوان افرادی را با سبکهای زندگی یکسان یافت پس وحدتآفرین است.
• این الگوی رفتاری معنا محور است یعنی بر اساس معانی ذهنی درون افراد شکل میگیرد. (خصیصه ایدئولوژیک)
• هر زمان سبک زندگی گروههای برتر جامعه مطرح شود، اقتدار سبک زندگی این گروهها مدنظر قرار میگیرد. (همانند اندیشهها و نظریات "وبلن" و "بوردیو")
• بر حسب نوع زندگی، سبک زندگی نیز متفاوت خواهد بود.
- سبک زندگی مدرن / سنتی،
- سبک زندگی طبقات اجتماعی،
- سبک زندگی متاثر از مصرف کالاهای فرهنگی / اقتصادی.
سبک زندگی مصرفگرا
این سبک از زندگی بر مصرفِ بدون ضرورت تکیه دارد. مصرف، رفتاری با کارکرد تفریح و تفنن، سرگرمکنندگی، کسب وجهه و هویت جدید میباشد. در مقابل این سبک، سبک زندگی غیر مصرفگرا وجود دارد که کارکرد اصلی مصرف رفع نیازهای اساسی است.
"اباذری و چاوشیان": به جای سبک زندگی مصرفگرا، عبارت فرهنگ مصرف را به کار میبرند؛ ریشه شکلگیری این فرهنگ را در تحولات تاریخی اروپای دوره مدرن میدانند. دگرگونیهای اجتماعی اروپا سبب شد در این دوره چند تحول موازی بروز کند. مانند گسترش بازارهای بینالمللی، رشد اجتماعی شهری که جایگزین ساختار اجتماعی فئودالی شد.
"والتر بنیامین" با توجه به تغییرات اجتماعی شکلگیری روش جدیدی از زندگی شهری در دوره مدرن را مطرح میسازد. فرهنگ مصرف شکلگرفته در اروپا - در دوره مدرن - را شخصیت "پرسهزن" مینامد. شخصی شهرنشین و تماشاگری سرگردان که کاری جز ولگردی در فضاهای شهری، گم شدن در ازدحام جمعیت و دیدزدن ویترین مغازهها بدون قصد یا توان خرید، ندارد. همهجا سر میکشد و کارش چشمچرانی است؛ با انبوه جمعیت درهم میآمیزد و از میان فضاهای مصرفگری با نگاه خیره که حاکی تمسخر و پر از برق اشتیاق است عبور میکند.
مولفههای مربوط به گذشته تاریخی و نمادهای فرهنگی در سبک زندگی سنتی وجود دارد و روشهای زندگی سنتی در مصرف الگوها، ابزار، امکانات و رفتار دیده میشود.
سبک زندگی گروههای مرفه که بعضاً مصرفگرا هستند مبتنیبر الگوهای منزلتی و طبقاتی میباشد. مشخصه این سبک پول، ثروت، قدرت اقتصادی و دارایی است که با نمایش نمادهای منزلتی نشان داده میشود.
مصرف در سبک زندگی مصرفگرا برای ارضای نیازهای غیرضروری و غیرواقعی است، نیازهایی که "نیاز" نیستند.
گالبرایت (اقتصاددان آمریکایی): شرکتهای تبلیغاتی و آگهیدهنده نمیگذارند مردم طبق درآمد خود عمل کنند؛ زیرا قرار است آنها تمایلات جدیدی را در مردم ایجاد کرده و نیازهایی را در آنها به وجود آورند، نیازهایی که در گذشته وجود نداشت. لذتجویی مدرن در فرهنگ مصرفگرایی با وسوسههای بیشماری که بازار القا میکند به وجود میآید. مُد در دوران مدرن تمایلی برای ایجاد تمایز و جستجو برای هویت فردی است. برخلاف اینکه در گذشته به اقتضای نیاز خرید انجام میشد. باید خرید کردن را سبک زندگی دانست، باید بدانیم افراد در جامعه مدرن متاثر از بازار و تبلیغات تجاری خریدی را که نیاز ندارند انجام میدهند تا به هویت جدیدی دست یابند.
"وبلن": مصرف کالاهای تجملی خشنودی مصرفکننده را در پی دارد و نشانه اربابی است. مصرف اینگونه کالاها نشان ثروتمندی و یک رفتار افتخارآمیز است و کوتاهی در مصرف به لحاظ کمیت یا کیفیت نشانه فرودستی و بیکفایتی بهشمار میآید. با گسترش وسایل ارتباطی هر فرد در معرض دید دیگران است و برای داوری کردن آنها با به نمایش درآوردن کالای تجملی اعتبار و توانایی مالی خود را در خرج کردن پول نشان میدهد. تنآسائی و مصرف اتلافی کالا دو جز اصلی ثروتمندی و معیار اصلی آراستگی بهشمار میآیند.
القائات بازار، افزایش تبلیغات و در جوامع در حال توسعه اقتصاد تکمحصولی و سیاستهای نادرست اقتصادی همگی بر افزایش مصرف تأثیر میگذارند. اقتصاد کشور ما مبتنیبر صادرات نفت و تکمحصولی است، درنتیجه تغییر قیمت انرژی مصرف حقیقی را تغییر میدهد. در پی افزایش قیمت نفت، رشد هزینههای خانوارها را شاهد هستیم.
• مؤلفههای سبک زندگی مصرفگرا:
• لذتگرایی و مصرف بیشتر برای لذت بیشتر؛
• مصرف با هدف تجمل و کسب شأن و منزلت؛
• پاسخ به نیازهای ایجاد شده توسط تبلیغات.
ایدئولوژی و سبک زندگی
واژه "ایدئولوژی" در دوران انقلاب فرانسه مطرح شد. "دستوت دوتراسی" برای تعبیر بهتر "اندیشهشناسی" یا "دانش ایدهها" این واژه را بهکار برد.
پنج ویژگی ایدئولوژی در نظر "دستوت دوتراسی":
۱- ایدئولوژی شامل نظریهای کمابیش جامع در مورد انسان، جامعه و جهان خارج است.
۲- ایدئولوژی نظریه و برنامهای کلی درباره سازمان سیاسی اجتماعی دارد.
۲- رسیدن به این برنامه، مبارزهای را دربر دارد.
۴- ایدئولوژی نهتنها در پی انگیزش مردم در جهت هدفهای خویش بلکه به دنبال یافتن هواداران وفادار است و گاه سرسپردگی میطلبد.
۵- خطاب آن به عامه مردم است اما نقش خاصی در رهبری روشنفکران میدهد.
"مارکس" ایدئولوژی را، با نگرش سیاسی، بهمعنای آگاهی کاذب تعریف میکند.
"کارل مانهایم" ایدئولوژی را شامل نظامهای بههم بافته تفکر و شیوههای تجربهای که شرایط اجتماعی آنها را مشخص کرده است، تعریف میکند.
"گرامشی" ایدئولوژی را برداشتی از جهان میداند که آشکارا در هنر، قانون، فعالیتهای اقتصادی و جلوههای زندگی فردی و جمعی دیده میشود. "گرامشی": حاکمیت سیاسی از طریق نظم هژمونیک یا همان سلطه ایدئولوژیک در پی دستیابی به سلطه است.
"آلتوسر": ایدئولوژی چارچوبی را ایجاد میکند تا در آن مردم بتوانند با واقعیت اجتماعی که در آن قرار دارند رابطه برقرار کنند. جامعهای که فارغ از ایدئولوژی باشد وجود ندارد.
"پل ریکو" با تفکر مارکسیستی، سه سطح برای ایدئولوژی معرفی میکند:
* تحریف و وارونهکردن واقعیت؛
* سطح مشروعیتبخشی؛
* یکپارچهسازی از طریق پرداختن به حوادث بنیادین.
ایدئولوژی در رویکرد مارکسیستی "سبک فکری" بهشمار میآید از این منظر خود مارکسیسم نیز نوعی ایدئولوژی محسوب میشود. مارکسیستها همه افراد را آغشته به ایدئولوژی میدانند و شخصی بیرون از ایدئولوژی قرار ندارد.
"ماتیل" (مارکسیست): ایدئولوژی به ساختار بخشیدن و معنا دادن به جهان سیاسی فرد کمک میکند.
با توجه به نظریات ارائه شده، ویژگیها و کارکردهای ایدئولوژی:
• ایدئولوژی دانش و معرفتی از جهان خارج به ما عطا میکند، تفسیری از کنشها و واقعیتها است.
• ایدئولوژی بخشی از واقعیت را برجسته میکند و به همه بخشهای واقعیت نظر ندارد.
• ایدئولوژی دانشی است که واقعیتها را به جهت آنکه همه فهم شود ساده میکند.
• ایدئولوژی دانشی است مملو از اسطورهها و نقشهای اسطورهای به تقویت و بازتولید آن کمک میکند.
• ایدئولوژیها را میتوان از طریق صور نمادین بازشناخت.
• این دانش و معرفت دارای خاستگاه اجتماعی است.
• چنین دانشی پتانسیل دربرگیری و شمول دارد به گونهای که میتواند از ساختار اجتماعی صِرف فراتر رفته و یک ساختار سیاسی کلان را صورت دهد.
ایدئولوژی به دنبال معناسازی برای زندگی است. ما در زندگی روزمره خود ایدئولوژی میخوریم، میپوشیم، ورزش و تفریح انجام میدهیم و با ایدئولوژی فکر میکنیم و هنجارهای اخلاقی را پسندیده و رعایت میکنیم یا برخی از آنها را رد میکنیم. همه این صورتهای نمادین معنی ایدئولوژیک هستند.
در این مقاله با استفاده از روش "نشانهشناسی فیلم" که توسط "جان فیسک" ارائه شده سه فیلمسینمایی مورد تحلیل و مطالعه قرارگرفته است.
"جان فیسک" برای مطالعه نشانهشناسانه فیلم سه سطح را در نظر میگیرد:
• سطح واقعیت
واقعهای که قرار است ببینیم با رمزهای اجتماعی رمزگذاری شده است.
• سطح بازنمایی
دوربین، نورپردازی، تدوین، موسیقی، صدابرداری همگی رمزهای متعارف بازنمایی را انتقال میدهند و شکلدهنده سایر عناصر هستند؛ مانند: روایت، کشمکش، شخصیت، گفتگو، زمان و مکان و ...
• سطح ایدئولوژی
رمزهای ایدئولوژی تمامی عناصر را در مقولههای انسجام و مقبولیت اجتماعی قرار میدهند.
فیلمهای مورد مطالعه:
* فیلمسینمایی "پول خارجی"
* فیلمسینمایی "مردی که زیاد میدانست"
* فیلمسینمایی "بیپولی"
هر سه فیلم به مصرف، چگونگی کسب درآمد، الگوی خرج کردن و اثر آن بر تعاملات اجتماعی میپردازد و منعکسکننده وقایع اجتماعی بازه زمانی خود هستند.
نام فیلم: "پول خارجی" / سال ۱۳۶۸
کارگردان: رخشان بنیاعتماد
نویسندگان: فرید مصطفوی - داریوش مودبیان
این فیلم روایت زندگی مردی کارمند است که سالهاست مستاجر است و برای تهیه ملزومات زندگی خود دچار مشکل است. با ورود به بازار دلار فروشها به رویا فرومیرود و با دلارهایی که مال او نیست به فکر بهبود و توسعه زندگی خود با خرج کردن آنها میافتد. در مسیر داستان مرد از رویا بیرون آمده و دچار جنون میگردد و به خاطر مشکلاتش خودکشی میکند.
این فیلم واقعیتهای جامعه دهه ۶۰ را نشان میدهد. تمامی صحنهها جامعه تصویر آن روزها هستند. در این فیلم دو قشر جامعه دیده میشود: کارمند؛ قشری معمولی و رده پایین، نماینده بیشترین میزان جمعیت در میان گروههای اجتماعی است. این گروه که برای امور روزانه و تهیه مایحتاج زندگی خود در سختی هستند. قشر بالای جامعه، درآمد زیادی دارند، اقلیت جامعه بهشمار میآیند. این قشر در فیلم در حاشیه اجتماع قرار گرفتهاند.
گفتگوی یکی از کارمندان با مرد کتوشلوار پوشِ کیف در دست که با این ظاهر از طبقه بالای جامعه معرفی میشود و سپس کارمندانی که برای ناهار دورهم جمع شدهاند و در سفره خود تخممرغ آبپز، خیار و گوجهفرنگی دارند، همگی دلالت بر مصرفگرایانه بودن سبک زندگی مرد کتوشلوار پوش است. میان کارمندان صحبت از غذاخوردن آن مرد در رستوران بالای شهر و گرفتن حقوق او به دلار است، خیره شدن به کیف پر از بستههای پول او و ... همگی دلالت بر گرایشهای مصرفگرایانه دارد. گرایش مصرفگرایانه در نظر برخی با هدف کسب وجهه و منزلت اجتماعی میباشد و در نظر برخی دیگر این گرایشها برای رفع نیازهای ضروری زندگی است.
دو صحنه در فیلم قابل تامل است، صحنه اول، شخصیت اول فیلم در یک آژانس مسافرتی لوکس با همراه داشتن مقدار زیادی دلار که مال او نیست تصمیم دارد برای استراحت و یا زندگی مادامالعمر به کشور اروپایی سفر کند. این خواست او با پایگاه اجتماعیش مطابقت ندارد و جز نیازهای واقعی او نمیباشد، اما نحوه رفتار و تمایلات ثروتمندانه را در شخصیت اول فیلم میبینیم. در صحنه دیگر مرد در حالی که از پرداخت اجارهبهای خود عاجز است در مواجهه با اعتراض صاحبخانه که از عدم پرداخت چند ماه اجاره خود شکایت میکند دستهچک خود را از جیب درمیآورد و مبلغ اجارهبها را نوشته و به صاحبخانه میپردازد.
این فیلم نسبت به اوضاع نابسامان اقتصادی که اکثریت جامعه درگیر آن هستند نقدی بسیار جدی دارد. عدهای تلاش میکنند نیازهای خود را برطرف و زندگی شرافتمندانهای داشته باشند اما نسبت به برآوردن نیازهای خویش ناتوان هستند. در صحنههای پایانی فیلم شخصیت اصلی فیلم به دلیل فشار زندگی روزمره دچار جنون شده و در اعتراض به وضعیت اجتماعی میگوید: برای رشد اقتصادی و داشتن وضعیتی بهتر باید از حقوق دیگران گذر کرد، نتونستم دزدی کنم ... زرنگ نبودم و ... در این فیلم شخصیتها به خود و دیگران دروغ میگویند و هیچ یک از آنها منزلت اجتماعی واقعی خود را قبول ندارد و به نوعی سعی در نشان دادن خود به شکلی که افرادی متمول و دارای منزلت اجتماعی بالایی هستند دارد؛ در حالی که این چنین نیست.
نام فیلم: "مردی که زیاد میدانست" / سال ۱۳۶۳
کارگردان: یدالله صمدی
نویسندگان: حسن هدایت - جمال امید
در داستان این فیلم شخصیت اول مردی کارمند است که از موقعیت اجتماعی خود ناراضیست؛ مردی ناشناس در حالی که روزنامههای سه ماه آینده را در دست دارد سراغ او میرود و روزنامه را به او میدهد. اطلاعات روزنامه سبب میشود که مرد کارمند با احتکارکردن اجناس مورد نیاز مردم بتواند در هنگام کمبود، آنها را چندین برابر قیمت بفروشد و ثروت هنگفتی را به دست آورد. به دست آوردن این ثروت مرد را از مردم عادی و اکثریت جامعه دور میکند. در پایان فیلم مرد ناشناس راه نجات او را بخشیدن اموالش و بازگشت به موقعیت قبلی او میداند و توصیه میکند این کارها را انجام دهد.
شخصیت مرد کارمند و افراد ثروتمند در فیلم همگی با واقعیت جامعه آن روز مطابقت دارد و منعکسکننده ویژگیهای طبقات اجتماعی آنها میباشد. در این فیلم نشان داده میشود افرادی از راههای غیرصحیح مالاندوزی کردهاند. کارمندان هم افرادی قانع به حقوق خود که وظایف محوله خود را انجام میدهند، نشان داده شده است.
کارگردان برای نشان دادن ثروتمندان از نمادهایی مانند ویلا، منزل ویلایی در بالای شهر، اتومبیلهای گران و همچنین لباسهای گرانقیمت و شیک استفاده کرده است. دیالوگها همگی دلالت بر مصرفگرایی دارند. به طور مثال وقتی فردی مسن و چاق و در عین حال شیکپوش از مقابل شخصیت اول فیلم میگذرد، میگوید: نگاش کن! آخه من چیم از این گامبو کمتره؟ با شکم سیر سوار ماشین آخرین سیستم شده اومده تو پارک قدم بزنه تا غذاش هضم بشه. بخشکی شانس. هی ... شاگرد ممتاز. چشم و چراغ مدرسه و ...
و زمانی که مرد میانسال ناشناس کنار او مینشیند و از او احوال میپرسد و به او میگوید: دلخور و کسل و ناراحتی؟ کارمند پاسخ میدهد: نخیر. بدبخت و گرفتار و بیپولم.
صحنههای متعددی از جمله صحنه مردی که سوار بر اتومبیل گرانقیمت در حال گفتگو با دوست خود به سمت ویلایش میرود قابل توجه است، مالک ویلا برای خریدار ویلایش صفت لیاقت به کار میبرد و هر کسی را لایق خرید ویلا نمیداند. میگوید یکبار بارفروش با وانت آمده بود که اینجا را بخرد! گویا نباید اجازه داد هر کسی که پول دارد به دایره پولدارها و متمکنها نزدیک شود. در جای دیگر میگوید: اگر بخواهید ویلا رو مبله با نوکر و کلفت خواهم فروخت، بچههایم فرانسه هستند و ... همه این رفتارها دلالت بر مصرفگرایی دارند، تاکید بر وجود نوکر، کلفت، ویلا و سفر به فرانسه.
این فیلم روحیه ثروتمندانه را نفی میکند و نسبت به مصرفگرایی و بیتفاوتی گروههای اجتماعی در قبال یکدیگر نقد جدی دارد. در این فیلم شخصیتها در دو دسته کلی متمولان - ثروتمندان و افراد ضعیف و متوسط جامعه دیده میشوند.
فیلم با رویکرد معناشناسانه زندگی شرافتمندانه را اینگونه معنا میکند: ثروتاندوزی و بیتفاوتی نسبت به دیگران وجود ندارد؛ ثروتمند هم یعنی بیتفاوت به دیگران و داشتن زندگی غیرشرافتمندانه و مصرفگرایی.
نام فیلم: "بیپولی" / سال ۱۳۸۷
کارگردان: حمید نعمتالله
نویسندگان: حمید نعمتالله - هادی مقدم دوست
فیلم داستان مردیست از طبقات پایین اجتماع که با دختری از طبقات بالای جامعه ازدواج میکند. مرد برای همسطح نشان دادن خود با اقوام خانواده همسرش از هر طریقی سعی میکند سبک زندگی آنها را اجرا کند. خانه بزرگ اجاره میکند، یک خودرو باکلاس متوسط اجتماعی به صورت لیزینگ خریداری میکند و ...
این فیلم مطابق با شرایط جامعه و وضعیت اجتماعی آن زمان است. افراد متمول تمایل به زندگی ثروتمندانه دارند و در پوشش، دکوراسیون منزل، رفتار و گفتار نماینده طبقه اجتماعی خود هستند. قشر فقیر و درمانده در این فیلم به درستی با واقعیت موجود در جامعه بسیار نزدیک است. در این فیلم نمایندگان چند گروه اجتماعی را میبینیم:
گروه متمول
گروه متمایل به تغییر (به سمت طبقات بالای جامعه)
گروه طبقه متوسط (گروهی که تمایل به معرفی خود به عنوان طبقه متوسط ندارد و سعی میکند با ایجاد تمایز خود را به طبقه ثروتمند منتسب کند؛ خود را متمول نشان میدهد. گروه دیگر تمایلات امتیازطلبانه کمتری دارند.)
گروه اقشار تهیدست و فرودست جامعه (بعضی از آنها به دنبال تشابه با طبقه ثروتمند میباشند. بعضی دیگر جایگاه خود را پذیرفتهاند.)
نمادهای بهکار رفته در فیلم دلالتکننده سبک زندگی مصرفگرا میباشد. محل کار مجلل و گرانقیمت، لباسهای شیک و گرانقیمت، دکوراسیون داخلی مجلل منازل، ولخرجیهای شخصیت اول فیلم، خرید بیش از حد نیاز، رفتارهای با منت و نگاه از بالا به پایین به افراد ضعیف جامعه، مهمانیهای دورهای، سفرهای خارجی، تحصیلات در خارج کشور، همگی به جهت ایجاد تمایز و موقعیت اجتماعی اقتصادی برتر به کار گرفته شده و نشاندهنده مصرفگرایی و سبک زندگی طبقه بالای اجتماعی میباشد.
این فیلم به خوبی سبک زندگی مصرفگرایی را توصیف میکند و تمایل افراد را به تمایزطلبی نشان میدهد. افراد در این فیلم در تلاشند خود را به نقطهای که ثروت و مصرفگرایی در آن مشاهده میشود برسانند. اگرچه نقطه خاصی دیده نمیشود زیرا هرچه بیشتر مصرف کردن و هر میزان بیشتر داشتن خود حکایت از رتبه بالاتر و بهتری تلقی میگردد؛ مانند رقابتی که در گفتگو و سبک زندگی شخصیت اول فیلم با باجناقش میبینیم. خوشتیپی، لباس مناسب، سفرهای خارجی، پوشیدن کراوات همگی متعلق به طبقه اجتماعی برتر شناخته شده و هدف دستیابی به تمامی آنهاست. نکته قابل توجه در این فیلم دوست شخصیت اول فیلم است، او که حالا که قصد ازدواج دارد زندگی دوست خود را معیار قرار داده و به همین دلیل سعی میکند در خرید کردن، داشتن اتومبیل، تحصیل همسرش و همه و همه به عنوان نمادهای یک زندگی با کیفیت و بالاست خود را در آن زمره قرار دهد و خواهان به دست آوردن آنها است. ایدئولوژیهای مربوط به سبک زندگی مصرفگرایانه در این فیلم:
• خرج کردن برای کسب امتیاز و جایگاه اجتماعی بالاتر و بزرگ شدن در چشم مردم.
• احساس بینیازی نسبت به طبقات فرودست و نگاه ابزاری و مقطعی به این دسته افراد.
• از چشم نیفتادن به هر قیمتی حتی به قیمت مقروض شدن و تحمل فشار اقتصادی.
• تلاش برای ایجاد تمایز از دیگران.
• همهگیر بودن مصرفگرایی.
برای بخش پایانی مقاله، نویسنده مطالب خود را تحت عنوان "نتیجه" جمعبندی کرده است. نویسنده مقاله با تحلیل سه فیلم شباهتها و تفاوتها در سبک زندگی مصرفگرا را در دو دهه نشان داد. ویژگی سبک زندگی مصرفگرایانه در دهههای ۶۰ و ۸۰
• تلاش برای ایجاد تمایز از دیگران.
• احساس بینیازی نسبت به طبقات فرودست و نگاه ابزاری و مقطعی به این دسته افراد.
• خرج کردن برای کسب امتیاز و جایگاه اجتماعی بالاتر و بزرگ شدن در چشم مردم.
• زندگی متمکنانه، عمدتاً زندگی شرافتمندانهای نیست.
• مصرفگرایی از خصایص اصلی زندگی متمکنانه است.
• تمکن مالی و موقعیت برتر اجتماعی عمدتاً از طریق نادیده گرفتن حقوق مردم و زیر پا گذاشتن این حقوق به دست میآید.
• اکثریت مردم انسانهایی شریف هستند و عده کمی از افراد دغدغه رسیدن به موقعیتهایی اجتماعی که متمکنان به آن رسیدهاند را دارند.
آنچه در این فیلمها دیده شد شرایط کلی حاکم بر سالهای پس از پیروزی انقلاب و سالهای اول جنگ است. در جامعه ایران - سالهای اول پس از انقلاب و دوران جنگ - به مستضعفان توجه زیادی میشد و رسیدگی به آنها نوعی ارزش محسوب میگردید؛ اما به تدریج در سالهای بعد خصوصاً در دهه ۸۰ سبک زندگی تغییر کرده و زندگی مصرفگرایانه و یا تلاش برای رسیدن به زندگی و موقعیت متمکنان بسیار دیده میشود. در این طبقه اجتماعی همدلی و همگرایی وجود دارد اما این اتفاق در بین خود اعضای طبقه اجتماعی صورت میگیرد و نگاهی به طبقات متوسط و فرودست وجود ندارد. در دهه ۸۰ تلاش هدف از کسب درآمد برای ایجاد تمایز و بزرگ جلوه دادن است. نداری و در طبقه اجتماعی پایین قرار داشتن قابل نکوهش است و باید از این طبقه دوری جست و به طبقات بالاتر رسید.
اسماعیلی، هادی (۱۳۹۵). مطالعه تحلیلی سبک زندگی مصرفگرا از طریق سه فیلم مربوط به دهههای ۶۰ و ۸۰ شمسی. فصلنامه رسانه. سال بیستوهفتم، شماره دوم. ۵۰-۳۱.
با احترام - پورصالحی