نگاهی کوتاه به فیلم سینمایی شبکه
به نام خداوند بخشنده مهربان
(بخش دوم)
فیلم سینمایی شبکه NETWORK
"شبکه" را باید دید! "شبکه" فیلم خوبی است. باید با دقت در جزئیات، "شبکه" را دید تا لذت تماشای "شبکه" بیشتر شود. چرا این فیلم خوب است؟ این فیلم بعد از دههها هنوز تماشایی است و کهنه نشده است؛ حتی میتوان گفت "شبکه" برای همین امروز است. یک فیلم رئال و بسیار دوستداشتنی و به شدت تکاندهنده!
جهان معنایی "شبکه" از همان نمای اول شکل میگیرد. "شبکه" ترکیبی است از نماهای نزدیک، دکورهای بسته، معرفی درست و به هنگام شخصیتها، دیالوگهای فراوان، دکوپاژ فوقالعاده، دکوپاژی که هیچ پلان کم یا اضافهای ندارد، تمامی پلانها حاوی اطلاعات است، "شبکه" مخاطب را همراه میکند، "شبکه" ریتم دارد.
"شبکه" اثری در ژانر درام است که در یکی از بهترین سالهای تاریخ سینمای آمریکا که فیلمهای "راکی"، "راننده تاکسی"، "همه مردان رئیسجمهور" و "ماراتن من" اکران شدند یعنی در سال ۱۹۷۶ به کارگردانی "سیدنی لومت" با فیلمنامهای از "پدی چایفسکی" ساخته و در آن سال به یکی از تحسینشدهترین فیلمهای سال تبدیل شد.
بخشی از موفقیت "شبکه" را باید ناشی از ساختهشدن در زمان و مکان مناسب دانست. اگر بخواهم منصفانه بگویم این فیلم از محدودههای مکان و زمان ساخت خود فراتر رفته است.
این فیلم نامزد ۹ جایزه اسکار در بخشهای مختلف شد. چهار جایزه اسکار در رشتههای بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین بازیگر نقش اول زن، بهترین بازیگر نقش مکمل زن و بهترین فیلمنامه غیراقتباسی را دریافت کرد. "بیاتریس استرایت" جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن را در حالی از آن خود کرد که تنها ۵ دقیقه و دو ثانیه در فیلم حضور داشت؛ این یک رکورد تا سال ۲۰۱۴ برای کوتاهترین نقش برنده اسکار بود.
موفقیتهای دیگر این فیلم کسب چهار جایزه گلدنگلوب و جایزه بفتا در رشته بهترین بازیگر نقش اول مرد برای "پیتر فینچ"، بازیگر نقش هاوارد بیل میباشد.
در آن زمان "پدی چایفسکی" - نمایشنامهنویس و رماننویس - از بانفوذترین نویسندگان هالیوود بهشمار میرفت، او علاوهبر فیلمنامه در روند تولید فیلم نیز دخالت کرد. همکاری "سیدنی لومت" با "پدی چایفسکی" نقش مهمی در کیفیت نهایی فیلم ایفا کرد.
"چایفسکی" دو بار برای فیلمنامههای مارنی (۱۹۵۵) و بیمارستان (۱۹۷۱) جایزه اسکار را برده بود و آخرین و سومین اسکار را هم برای فیلم "شبکه" بهدست آورد.
روایت داستان فیلم در بستر دوران گسترش خشونت و تروریسم میگذرد، علتی که باعث شد تا رویکرد شبکههای تلویزیونی بهتدریج تغییر کند. درنتیجه تلویزیون تغییر مسیر داد و به سراغ سرگرمیسازی رفت. در آمریکای آن زمان شکاف فرهنگی عمیقی میان جوانان دهه ۶۰ و نسل قبلی دیده میشد. نسل تازه بیپروا بود، اعتقاد چندانی به ارزشها نداشت، نگرش و تعریفی متفاوت از مفاهیم مهیندوستی و اخلاق را باور داشت. پوشش گسترده جنگ ویتنام و بعد آمریکای در جنگ شکست خورده، فشار روحی و روانی در میان مردم جامعه، رسوایی واترگیت، ترور "جان اف.کندی" و گسترش نهضت حمایت از حقوق گروههایی که همواره مورد ظلم قرار گرفته بودند و جریان موسوم به ضدفرهنگ، همگی اوج التهاب سیاسی - اجتماعی در آمریکا را نشان میداد و همه دلیلی بودند برای ایجاد نگرشی جدید در حوزه سینما و تلویزیون، به جهت فراموش کردن این وقایع!
سینمای آمریکا در نیمه دوم دهه ۱۹۶۰ تحولات عمیقی را از سر گذراند. تحولاتی که ریشه در اتفاقات جامعه داشت. سینمای هالیود درگیر رکودی بود که از اوایل دهه ۶۰ دچار آن شده بود؛ بهخاطر ورشکستگی برخی از شرکتهای سینمایی و پس از شکست چند فیلم پرهزینه با الگوهای کلاسیک، کمشدن رانتهای بانکی و ... درنتیجه سینمای آمریکا به سرعت به شرایط تازه واکنش نشان داد. حذف قوانین سانسور و جایگزینی آن با نظام درجهبندی، فرصت دادن به فیلمسازان جوان و ورود ایدهها و مضامین جسورانهای که پیش از آن جایی در فیلمها نداشتند.
فیلمهای هالیوودی بین سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۵ آنهایی قابل دیدن بودند که با نگاهی به سینمای اروپا ساخته شده بودند؛ رشد نوعی سینمای آلترناتیو در اروپا به خصوص سینمای "موج نو" فرانسه و تا حدودی در اروپای شرقی لهستان، چکواسلاواکی و مجارستان بر هالیوود تاثیر گذاشت.
(سینمای آلترناتیو نوعی تجربه دوباره سینما است؛ هم در ابعاد فنی و ساختاری و هم از منظر معنایی و مفهومی آن. برخلاف مولفههای ساختاری هالیوود، همچون جلب توجه مخاطب عام و سود اقتصادی تولید فیلم و همچنین مولفههای معنایی چون بهرهگیری از روابط جنسی و خشونت، سینمای آلترناتیو چارچوبهای ساختاری و معنایی متفاوتی را دنبال میکند.)
حاصل همه این تغییرات که تحولات مهمی را در سینمای آمریکا رقم زد به "هالیوود نو"، شهرت یافت. در این مسیر "سیدنی لومت" یکی از چهرههای کلیدی بود؛ که فیلم "شبکه" را در اوج هالیوود نو، ساخت.
لومت از مدتها پیش جایگاه حرفهای خود را بهعنوان یک کارگردان مهم تثبیت کرده بود. آن زمان فیلمسازان به تندترین شکل ممکن به انتقاد از شرایط جامعه میپرداختند. آثار لومت مانند سرپیکو (۱۹۷۳) و بعدازظهر سگی (۱۹۷۵) او را یکی از مهمترین فیلمسازان معترض آمریکا معرفی کرد و "شبکه" هم فیلمی بر همان ریل بود. آثار سیدنی لومت، نشاندهنده قدرت سینما در نقد و بازخوانی و ارزیابی مجدد پدیدههای مدرن و دموکراسی آمریکایی است.
فیلم "شبکه" در اوج هالیوود نو، ساخته شد، یک درام سیاسی افشاگرانه! در فیلم بهخوبی ترکیب نگاههای تندوتیز چایفسکی و لومت در حمله شدید به رسانه تلویزیون دیده میشود. چایفسکی و لومت نشان میدهند که چطور کسبوکار منفعتطلبانه رسانه، همه را دربر گرفته است. در این فیلم نشان داده میشود که گروه چپگراها - آنجلا دیویس رهبر وقت حزب کمونیست آمریکا - هیچ تفاوتی با افراد وابسته به نظام سرمایهداری، کمپانیها و ... ندارد. همگی آنها از این که فرصت حضور در تلویزیون و ستاره شدن را بهدست میآورند، ذوق میکنند و فراموش میکنند که تبدیل به ابزاری برای کمک به همان نظامی شدهاند که ظاهراً با آن مقابله میکنند! نکته ترسناک فیلم "شبکه" همین است، یا بهتر بگویم نکته ترسناک تلویزیون - رسانه - همین است! تمام آدمها، فارغ از هر معیار و ایدئولوژی یا میزان احساسات تحت سلطه تلویزیون قرار دارند.
برخلاف رویکرد معمول فیلمهای سیاسی دهههای ۶۰ و ۷۰ که عموماً ساختار عبوس دارند، چایفسکی و لومت به سمت نوعی لحن هجوآلود رفتند همین سبب شد "شبکه" فیلمی غیرمنتظره در میان آثار آن دوران تبدیل گردد. تا مدتها ژانر این فیلم را کمدی- درام معرفی مینمودند؛ بعدها ژانر فیلم فقط درام معرفی شد.
برخی منتقدان معتقدند طرح اولیه فیلم فضای کافی برای تبدیل شدن به اثری در مورد یک قیام قهرمانانه تکنفره در مقابل سیستم بیدادگر را داشت، اما "شبکه" در عین انتقادهای گزنده از شرایط حاکم بر شبکههای تلویزیونی، به شخصیتِ عصیانگر فیلم - هاوارد بیل - چندان نزدیک نمیشود، نکتهای که شاید نقطه مثبت فیلم محسوب میشود، زیرا به اصل داستان میپردازد و به بیراهه نمیرود!
"هاوارد" یک قهرمان و در عین حال یک مرد متوهم به نظر میرسد و این تعلیق در شخصیت عصیانگر منجر به ایجاد لحن سردی در فیلم میشود. "شبکه" به لحاظ لحن، فیلمی منحصربهفرد و متفاوت با الگوهای مورد انتظار آن دوران است.
"جاناتان کرشنر" در کتاب "واپسین عصر طلایی هالیوود"، نوشته است: در زمان ساخت فیلم شبکه خیلیها آن را نوعی کمدی هجوآلود و اغراق شده تصور میکردند، اما امروزه بیشتر به یک مستند شباهت پیدا کرده است. گسترش رسانههای عمومی و امکان دسترسی آزادتر به اطلاعات، منجر به افزایش میزان مواجهه ما با شبکههایی شده که انواع و اقسام اخبار و تحلیلها را در سر ما فرومیکنند. کافی است به این بیندیشیم که تصاویری که در ذهن خود از چهرههای مطرح از سیاستمداران گرفته تا هنرمندان و ورزشکاران ساختهایم تا چه حد ناشی از برداشتی است که رسانهها به ما القا میکنند؟ در جهانی قرار داریم که بهنظر میرسد شبکههای اجتماعی دارای قدرتی بیش از قدرت دولتها و سیاستمداران دارند! پس هشداری که "شبکه" به مخاطبان خود داده بود، امروزه به همان اندازه بهروز و تأمل برانگیز بهنظر میرسد و دیگر منحصر به یک رسانه خاص مانند تلویزیون نیست.
با احترام - پورصالحی
- ۰۲/۰۱/۱۴
استفاده از فیلم در مطلبی برای نقد فیلم، حرفهای است.